من:معلم به یاد روز اشنایی مان را انروز گفتی بنویس( آ ) و من نوشتم( آ )چند وقت بعد به من گفتی بنویس ( بابا آب داد )و از انروز بود که من مدت ها قلم را در دست می گرفتم وهر چه را که تو می گفتی می نوشتم اما امروز کس دیگری به من می گوید چه بنویسم کسی که وقتی از نوشتن خربار تکالیفم فارغ میشدم ذره ذره برای دستان دردناکم اشک می ریخت او دل من است حالا او به من می گوید چه بنویسم پس اسم ان را دلنوشته می گذارم
نوشته ای از دل وبرای دل
سلام
امیدوارم تو کار وبلاگ نویسی موفق باشی و یه وبلاگ جالب رو هرروز به روز رسانی کنی.
به وبلاگم سر بزن مطمئنم میتونی کمکم کنی این وبلاگ رو جهانی کنم . مطلب و یا نظرت رو بفرست به اسم و آدرس وبلاگ خودت تو وبلاگم استفاده میکنم.